آموزه های تدبیر و اعتدال

تارنمایی جهت پیگیری مطالبات ریاست محترم جمهور در پرسش مهر سال 1396

آموزه های تدبیر و اعتدال

تارنمایی جهت پیگیری مطالبات ریاست محترم جمهور در پرسش مهر سال 1396

آموزه های تدبیر و اعتدال

این تارنما جهت پاسخگویی به پرسش مهر رئیس جمهور محبوب جناب آقای دکتر حسن روحانی در مراسم آغازین مهر ماه سال تحصیلی 97-96 فعالیت خود را آغاز نموده و افکار،نظریات و راهکارهای مختلف در حوزه ی ارزش های اخلاقی، احترام و تعامل افکار در محیط مدرسه و اجتماع را مورد تامل و بررسی قرار میدهد.
قطعا نظرات سازنده ی خوانندگان و صاحبنظران این حوزه بر غنای کمی و محتوای علمی این تارنما خواهد افزود.
با تشکر از همراهی شما.
سیدمجتبی موسوی رستم
معاون آموزشی دبستان ادب شهرستان قائم شهر
مهر 1396

بایگانی

تجلی اخلاق در ادبیات

سیدمجتبی موسوی رستم |

تجلی اخلاق در ادبیات


افسانه اخوت، کارشناس ارشد زبان و ادب فارسی و دبیر دبیرستانهای نجفآباد اصفهان

چکیده

اخلاق یکی از آموزههای دین است که در جایجای زندگی بشر اهمیت فراوان دارد تا جایی که در قرآن مجید در سورة حجرات و سورههای دیگر به آن پرداخته شده است. همچنین شاعران و نویسندگان بزرگ این مرز و بوم در اشعار و آثار خود به اخلاقیات توجه بسیاری نشان داده و اصطلاحات و مفاهیم اخلاقی را به کار بردهاند. به جهت اهمیت مطلب در این مقاله مختصری به اخلاق و اهمیت آن و اخلاق قبل و بعد از اسلام و تأثیری که در شعر و ادبیات داشته است، پرداخته میشود.

 کلیدواژهها: اخلاق، ادبیات، شاعران، نویسندگان، اسلام

 تعریف اخلاق

اخلاق در لغت جمع واژة «خُلق» است. خُلق صفتی را گویند که در نفس انسان رسوخ دارد و موجب آن میشود که افعالی متناسب با آن، بدون نیاز به تفکر و تأمل از او صادر شود. خَُلق همان ملکه است که در مقابل حال قرار دارد. حال بر خلاف ملکه، کیفیت نفسانی سریع الزوالی است که میتواند پس از ممارست و تمرین، ملکة انسان گردد (طوسی، 1369: 101).

ابن مسکویه میگوید: «خُلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی دعوت میکند؛ بیآنکه نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد» (ابن مسکویه، 1381: 15).

 

به تعبیر مرحوم نراقی، اخلاق عبارت است از: دانش صفات مهلکه و منجیه و چگونگی متصف شدن و گرویدن به صفات نجات بخش و رها شدن از صفات هلاک کننده. (مصباح، 1381: 18)

 

ارسطو معتقد بود که انسان به طور طبیعی واجد خلق و خویهای خاصی نیست؛ هرچند طبیعت او با هیچ خلق و خویی هم ناسازگار نیست، بلکه میتواند بنا به خواست خود و با مداومت و تمرین، ملکات خاصی را در خود پرورش دهد و نیز معتقد است، اشرار به تأدیب و تعلیم اخیار میشوند و تکرار موعظه و نصیحت تأثیر دارد (طوسی، 1386: 104).

 اهمیت اخلاق

نقش و اهمیت مکارم اخلاق در تعالی معنوی انسانها بر هیچکس پوشیده نیست؛ هم چنانکه رسول گرامی اسلام نیز هدف از بعثت خویش را تتمیم مکارم اخلاق معرفی مینماید: «اِنّما بُعِثتُ لِاُتَمِمَ مَکارِم الآخلاق» من مبعوث شدهام که اخلاق حسنه را به اتمام رسانم. اولیای گرامی اسلام نیز برای آنکه پیروان خویش را به راه خودسازی و تزکیة نفس سوق دهند، آنان را به آموختن علم اخلاق موظف نموده و فرا گرفتن این علم را که از پایههای اساسی سعادت اجتماع است بر سایر علوم مقدم داشتهاند (فیض کاشانی، 1365: 1).

بیتردید اخلاق در اسلام دارای اهمیت فراوانی است و علاوه بر آنکه از ارکان اسلام و در ردیف عقاید و احکام به شمار میآید، عامل پیوند انسان به پروردگارش نیز میباشد و همانا این پیوند مقصود اصلی در ایجاد انسان است. دیگر آنکه آیین مقدس اسلام در تمام زمینهها جز با شیوة اخلاقی، تمام و کامل نمیگردد و نیز این علم از دانشهایی است که به انسان و حالات گوناگون او و سایر علوم و معارف انسانی اهتمام میورزد. از فضیلتها و مکارم انسانی چگونگی به دست آوردن آن و نحوة آراستن نفس به آن صفات نیک، از رذیلتها و صفات ناپسند و چگونگی دوری جستن از آنها و بازداشتن نفس از آلوده شدن و نیز آثار گوناگون اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آن بحث و گفتوگو میکند (مظاهری، 1388: 12).

در اهمیت علم اخلاق میتوان گفت که وجود انسان به گونهای ضعیف و ناقص آفریده شده است؛ به گونهای که باید خود، ابعاد هستی خویش را شکل دهد و به کمک قدرت اندیشه و ارادة خویش استعدادهای مختلفش را شکوفا سازد و به کمال لایق خود برسد. اخلاق، استعدادی است که در وجود انسان نهفته است و برای آنکه انسان به کمال لایق خود برسد، باید این جنبه از وجودش را نیز شکوفا سازد (امید، 1381، 166).

 

اخلاق پیش از اسلام

با نگاهی گذرا به اخلاق پیش از اسلام درمییابیم که با وجود کتاب مقدسی مانند اوستا که مجموعة کاملی از تعالیم اخلاقی است و تمدن دیرین و روحیات ایران پیشین را یادآور میسازد، اخلاق از مقولههای مورد توجه در ایران باستان بوده است. گاتها مهمترین قسمت اوستا، نخستین کتابی است که بشر را به شاهراه وحدت راهنمایی کرده است. در تعلیمات زرتشت مقصود از خلقت و نتیجة زندگانی این است تا هر فردی در آبادی جهان و شادمانی جهانیان کوشیده است، خود را به وسیة اندیشه، پندار و گفتار و کردار نیک، قابل عروج به عالم روحانی و رسیدن به اوج کمال و سعادت جاودانی نماید. همچنین محسنات اخلاقی از قبیل راستی و درستی، امانت، تواضع، رحم و شفقت و... نمونههایی از تعالیم مزدیسنا و اخلاق ایران باستان است (ایرانی، 1361: 5).

در سلسلههای متعدد موجود در ایران باستان نیز تعالیم اخلاقی وجود داشتهاند. سلسلة ساسانیان که بر سر دو راهی میان دنیای یونان و روم از یک سو و چین و هند از سوی دیگر قرار داشت، روزگاری دراز مرکز مبادلات معنوی و مادی بود. تمایلات ایران دوستی که در این دوره حکمفرما بود، به کمک و همراهی مذهب ملی کشور، آیین زردشت و روحانیون پارسی به وجود آمد، رواج پیدا کرد و این تمایلات در ادبیات پرورش یافت (اینوسترانتسف، 1351: 15).

ادبیاتی که جنبة اخلاقی دارد، شامل تعلیمات اخلاقی، دعوت به کار نیک، اندرزها و رهنمودهایی برای داشتن یک روش صحیح زندگی و همیشه همراه با گفتارهایی دربارة دین و اصول آن است. اینگونه نوشتههای را که تعدادشان نسبتاً زیاد است، هندرز (اندرز) یا پندنامک مینامیدند. کتاب پندنامک زرتشت شامل دستورهای اخلاقی همراه با تعلیمات دینی است (ریپکا، 1354: 68).

بنابراین، رسالههای اخلاقی و آموزشی به صورت اندرز و وصیت، گروه مخصوصی از آثار ادبی را تشکیل میدهد از بررسی تألیفهای مشابه در ادبیات ایرانی در دورة ساسانی میتوان به چگونگی پیدایش آن پی برد. نمونهای از این نوع اندرزنامهها را که به صورت ادبی تنظیم یافته و مربوط به دورة قبل از اسلام است، در کتاب عهد اردشیر یا پندنامة خسرو انوشیروان میتوان دید (اینوسترانتسف، 1351: 34).

اخلاقی که از اندرزنامههای کهن نشئت میگیرد پیچیده، ظریف و چنان سرشار است که میتوان مطالعة مضامین ادبیات فارسی سدههای نخستین را براساس آن استوار کرد. نقش اصلی این مجموعهها، برانگیختن نوعی نگرانی و حدّت بخشیدن به آن، بر حذر داشتن وجدان از خوابآلودگی و متقاعد کردن آن است به اینکه راحتی و آرامش واقعی در این بیداری است. این اندرزنامهها نطفة اصلی اندیشهای اخلاقی است که در سراسر ادبیات فارسی به چشم میخورد (فوشه کور، 1377، 23).

 

اخلاق پس از اسلام

پس از برافتادن دولت ساسانیان اشاعة تاریخی اسلام در ایران آغاز شد و همگام با آن، عربی نیز که زبان متنهای مقدس بود رونق یافت و ایرانیان به تدریج آیین پیامبر اسلام(ص) را پذیرفتند (ریپکا، 1354: 63).

ایران در نتیجة جنگهای نهصدساله با روم و فتور و کهولت دین مزدیسنا و انقلاب فکری و سیاسی که ایجاد شده بود، روی به ضعف نهاد و با آنکه ایرانیان زودتر از رومیان ایستادگی و رشادت به خرج دادند، زودتر از آنها منقرض گردیدند اما فرهنگ و تمدنشان از میان نرفت. دولت اسلام پایتختی به وجود آورد و درباری ساخت که از حیث سازمانی اخلاقی و مادی به مراتب طبیعیتر و استوارتر از عهد پیشین بود و ادبیاتی به وجود آورد که صد یک آن را در عهد ساسانیان نداشت (بهار، 1349: 142).

در تکوین اصول اخلاقی اسلام سه عنصر مؤثر وجود داشته که مورد توجه قرار گرفته است: در درجة اول اصول اخلاقی مذکور در کتاب مقدس قرآن است. در درجة دوم یک رشته مدارک اخلاقی که بسیار متنوع و در عین حال مبهم است؛ مانند: امثله، کلمات حکیمانه، حکایات، افسانههای منظوم که در حقیقت سلسلهای از مطالب اخلاقی فلسفی است که غالباً هیچگونه ارتباطی با یکدیگر ندارند و از حیث محل و تاریخ پیدایش گوناگوناند و در درجة سوم، سنت اخلاقی یونانی قرار گرفته است (اینوسترانتسف، 1351: 30).

در دورة اولیة رونق علوم در اسلام، تألیفهای یونانی ترجمه شده است. علاوه بر ترجمة برخی تألیفات اخلاقی یونانی مخصوصاً تألیفات ارسطو یک رشته آثار با اسامی ساختگی مؤلفان به این سنت ارتباط داده میشود که رابطة آن با علوم یونانی فقط ظاهری است و حتی طرفداران اصل تفوق تأثیر یونانی آن آثار را در گروه دوم آثار قرار دادهاند که در علم اخلاق اسلامی تأثیر داشته است؛ یعنی، گروه «آثار حکمت شرق» نوع وصایای ساختگی که به ارسطو و فیثاغورث و دیگران نسبت داده میشود. ابن مسکویه به نوعی از مدارک ایرانی مانند، پندنامهها و اندرزنامهها اتکا مینماید که به هیچ وجه جزو ادبیات اندرزآمیز مجمل و نامفهوم و مبهم نبوده بلکه نامبرده به آثاری استناد میکند که جنبة کتابهای مربوط به تعالیم مذهبی را داشته و از این رو معرف اصول مشخص اخلاقی، دیانتی یعنی اصول اخلاق پارسی است (همان: 31).

 

اخلاق در ادبیات

به خوبی میدانیم که همیشه مهمترین مسائل ملل مختلف در ادبیات آنها مطرح میشود. ادبیات یکی از جلوههای قابل لمس فرهنگ است اما نمیتوان ادعا کرد که از طریق آن میشود به یک فرهنگ دست یافت. ادبیات صورتی از گفتار است. امیل بنونیست گفتار را چنین تعریف کرده است: «هر نوع بیان که در آن گوینده و شنوندهای هست و گوینده به نوعی، نیت تأثیر گذاشتن در شنونده را دارد». بنابر این تعریف، حتی نوشتهای نظاممند را که نویسندة آن به کمک واژههای مشخص قصد دارد تعریفی از اساس زندگی اخلاقی به خواننده القا کند، میتوان گفتار انگاشت. واژة ادبیات به مفهوم گفتاری است که با استفاده از قدرت زیان سعی میکند فارسیزبانان سدههای مختلف را تحت تأثیر قرار دهد. از آنجا که قدرت زیان جزء مهمی از گفتار است، آن را نمیتوان نادیده گرفت. این قدرت غالباً صورت کلمات قصار، حکایات اخلاقی و شعر در دورهای ارائه شده است (فوشه کور، 1377: 9).

از مشخصات بارز شعر کهن فارسی با همة تنوعی که از لحاظ اندیشه و احساس و مشرب گویندگانش در آن وجود دارد، ارزشهای اخلاقی و انسانی است که چونان گوهرهای تابناک، جان و دل فضیلتجویان هنردوست را تاکنون از فروغ معنوی خود روشنی بخشیده و نوازش کرده و در طول حیات هزارسالة خود راهنمای نسلها و پرورشدهندة قرایح و استعدادهایی بسیار بوده است. با نظری گذرا به درونمایة شعر گذشته آشکار میشود که در این قلمرو وسیع، ذوق و اندیشه، هرچه مقدس و محترم و والا و زیباست، ستایش شده و از تمامی ناشایستها و رذایل و آنچه موجب سقوط اخلاقی انسان میشود، نکوهش و تقبیح به عمل آمده است. (رزمجو، 1382: 261).

تجلی روح انساندوستی، اعتقاد به خداوند و مقدسات مذهبی و گرایش به نیکیها و سجایای حمیدهای نظیر آزادگی، عدالتخواهی، ظلمستیزی، جوانمردی، مناعت طبع، راستی و واقعبینی، احترام به حقوق همنوع، دانشآموزی، ایثار و بخشندگی، شکیبایی، شجاعت و ... خلاصه، همة آرمانهای بلند بشری، از ویژگیهای معنوی شعر کهن و از مقولة روشناییهای آن به شمار میرود.

 

ادبیات اخلاقی موجود در زبان فارسی در چارچوب آنچه ما ادبیات آموزشی نامیدهایم، جای میگیرد. صورت اولیة بیان اندرز، کلمات قصار است. حکایت نیز یکی از عناصر اساسی آثار اخلاقی فارسی است. هر روایت اعم از داستان و یا قطعهای عبرتآموز از اثری تاریخی از جایگاهی مرکزی در گفتار فرهنگها برخوردار است (فوشه کور، 1377: 10)

 

یکی از عوامل مهم در تازگی و اصالت فرهنگی ایرانی که اخلاق و نهایتاً نحوة زندگی در آن توجه ما را به خود جلب کرده، پیوستگی آن به گذشته و واکنش نسبت به آن است. میدانیم که اندرزنامهها از قدیمیترین صورتهای آثار اخلاقی است (همان: 6).

اندرزنامه صورت اولیه کتابهای اخلاقی در زبان فارسی است البته «اولیه» از لحاظ زمانی؛ زیرا آثار بازمانده همگی متعلق به قرن چهارم/ دهم و به ویژه قرن پنجم/ یازدهم هستند که در دورة قدیم ادبیات فارسی است. اندرز (پند و نصیحت) نخستین واحد تشکیل اندرزنامه و عملی گفتاری است که حاوی تجربه است (همان: 17).

اخلاقی که از اندرزنامههای کهن نشئت میگیرد، پیچیده، ظریف و چندان سرشار است که میتوان مطالعة مضامین ادبیات فارسی سدههای نخستین را براساس آن استوار کرد. نقش اصلی این مجموعه برانگیختن نوعی نگرانی و حدّت بخشیدن به آن، بر حذر داشتن وجدان از خوابآلودگی و متقاعد کردن آن است به اینکه راحتی و آرامش واقعی در این بیداری است. این اندرزنامهها نطفة اصلی اندیشهای اخلاقی است که در سراسر ادبیات فارسی به چشم میخورد (همان: 23).

منظومههای کهن فارسی در واقع گنیجنه حکمت و سفینه فکرت است و ارزش آنها بیشتر از آن جهت است که محل انعکاس تمدن و فرهنگ ما و جلوهگاه اندیشهها، آرزوها و آرمانهای نیاکانمان است.

از شعر کهن فارسی، روایات نیاکان و اندیشة حکیمان و تحقیق عارفان و خلاصه همة جلوههای روح مردم مسلمان ما آشکار است و در آن نمیتوان به مسائل معینی اکتفا کرد یا در حدود خاصی توقف نمود. حتی فرد فرد شاعران بزرگ ما هم به یک شیوه بسنده نکردهاند بلکه میدانهای مختلف فکری را برای جولان هنرنمایی خود برگزیدهاند و از همة آنها پیروز بیرون آمدهاند. در قلمرو گستردة شعر گذشتة فارسی، انواع مختلف شعر از غنایی و حماسی و عرفانی و حکمی و داستانی و انتقادی و جز آنها هر یک به تنهایی برای نشان دادن عظمت کار گویندگان ایرانی کافی شمرده میشود (رزمجو، 1382: 262).

در کشور ما همیشه مهمترین مسائل جامعه و مردم همانند مسائل دینی، عرفانی، تاریخی، اجتماعی و مسائل خردگرایانه در ادبیات جای گرفته و بُعد اخلاقی جای خود را در تمامی قسمتهای مختلف ادبیات باز کرده است. برای مثال، میتوان رگههایی از معانی اخلاقی را در ادبیات دینی، داستانی، تاریخی، فلسفی، حماسی و... مشاهده کرد که این خود حاکی از توجه ایرانیان به این مسئلة مهم است. برای روشنتر شدن موضوع به بررسی نمونههایی از آثار نویسندگان و شاعران بزرگ ایرانزمین و مشخص کردن برخی معانی اخلاقی در آثار گرانقدر آنها میپردازیم.

حماسی: شاعر گرانقدر، اسدی توسی، که گردآورندة نخستین لغتنامة فارسی (لغت فرس) و یکی از نامآوران مناظره1 است. در اشعارش به اخلاق توجه خاصی داشته است؛ چنانکه در کتاب گرشاسبنامه که مشهورترین اثر وی بوده، میتوان اشعار زیادی را درمورد اخلاق پیدا کرد.

 

ستیزآوری کار اهریمن است 

 

ستیزه به پرخاش آبستن است

 

همیشه در نیک و بد هست باز

تو سوی در بهتری شو فراز

 

چه رفتن ز پیمان، چه گشتن ز دین

که زین هر دو به ز آسمان و زمین

 

چو یار گنهکار باشی به بد

به جای وی از تو بپیچی، سزد

 

جهان آن نیرزد برِ پرخرد

که دانایی از بهر او غم خورد

 

همان خواه بیگانه و خویش را

که خواهی روان و تن خویش را

 

چنان زی که مور از تو نبود به دود

نه بر کس نشیند ز تو باد و گرد

 

(اسدی طوسی)

 

 

حکیم فرزانة طوسی، فردوسی، بزرگترین شاعر حماسهسرای ماست. هدف اصلی او از نظم داستانهای حماسی و توصیف و بزرگداشت قهرمانان دورههای اساطیری و پهلوانی شاهنامهاش، تجسم و ارائة انسانهای برتری است که به کمک نیروهای بدنی و سجایای اخلاقیشان، رهاییبخش ایران و ایرانی از شر دشمنان اهرمن خوی و زمینهساز پیشرفت هموطنان خویش در جهت کمال و سربلندی هستند. وی به واسطة هماهنگی میان سجایای اخلاقی و استعداد هنریاش همچنین نجابت و صفای ضمیر و عشق وی به مجد و بزرگواری و عواطف انسانی و محبتش به ضعفا و شکستخوردگان و وطندوستی و احساسات ژرف او به خداوند، همراه با اطلاعات گسترده و ذوق و قریحة خلاقش اثری آن چنان فاخر و شکوهمند را از لحاظ اخلاقی به رشتة نظم کشیده که نه تنها در میان آثار حماسی زبان فارسی بلکه در بین آثار بزرگ ادبی جهان ممتاز و کمنظیر است.

از جمله عواملی که بدین منظومة پهلوانی عظمت می بخشد و آن را در ردیف آثار فناناپذیر اخلاقی قرار میدهد، این است که در حماسههای اساطیری و پهلوانی شاهنامه، جنگ و انتقامجویی، که محور اصلی اغلب رویدادهاست، بهرغم جنگهای دیگر نوع بشر، برای ارضای حس خودخواهی و برتریجویی قهرمانان انجام نمیگیرد بلکه اغلب به منظور ایفای وظیفهای مقدس و همراه با اهدافی متعالی به وقع میپیوندد و این تذکار حکیمانه که هرکس ستم روا دارد و بدی کند دیر یا زود سزای عملش را خود یا فرزندان او خواهند دید، نصبالعین همیشگی پهلوانان دستپروردة فردوسی است:

هر آن کس که اندیشة بد کند

به فرجام بد با تن خود کند

 

جهان را نباید سپردن به بد

که بر بدکنش بیگمان بد رسد

 

(فردوسی، دفتر 8، ب 9: ص 53، وب 1685: ص 153)

 

مقتضیات سبک شعر حماسی و حال و هوایی که از لحاظ هنر بیان در فضای داستانهای اساطیری و پهلوانی باید جاری و حاکم باشد تا شکوهمندی و جاذبیت را برای آن فراهم سازد و انگیزة شور و احساس خواننده شود، ایجاب میکرده است که آن اندیشههای بلند و آرزوهای والا به وسیلة انسانهای آرمانی – که به مرحلة اوج اخلاقی رسیده و به صفات پسندیده متّصف شدهاند – جامة عمل بپوشد. لذا در کالبد شکافی ابعاد شخصیت چنین انسانهای آرمانی و بررسی جهانبینی و خُلقیات آنها، که درواقع چیزی جز بازتابی از طرز تفکر و پایبندیهای اخلاقی و علائق مذهبی خود حماسهسرای بیدار دل ما نیست، به مجموعهای هماهنگ از ارزشهای معنوی برخورد میکنیم که عناصر آن را روشناییها یا صفات و روحیات ذیل تشکیل میدهد:

آزادی از تعلقات دنیوی، اعتقاد به کیفر الهی و رستاخیز، امیدواری به خداوند، بخشندگی، بردباری و مدارایی، بیآزاری، بیرشکی، بیطمعی، پاکرأیی، پاکی گوهر، پرهیزکاری، پندپذیری، خاموشی و کمگویی، خدمت به خلق و فریادرسی مظلوم، خردمندی، دادگری، دانایی و دانشاندوزی، دلیری و نیرومندی، دینداری و راستی، رضا و خرسندی، سپاسگزاری، شرم و آزرم، صلح دوستی فروتنی، فروخوردن خشم و کظم غیظ، تلاش و کوشش، گفتار نیک، مردمی و مروّت، مردی و مردانگی، نفسکشی و ترک هوا، نیکنامی، وطندوستی، هنروری و صفات پسندیدة دیگری چون پاکدامنی، دوراندیشی، رازداری، وفا به عهد، وقتشناسی و سایر ارزشهای معنوی که «هرکس  که دارد هش و رای و دین» به دارندة چنین صفاتی آفرین میفرستد و به یقین پروردگار چنین انسان آرمانی را میستاید و تمجید مینماید.

فردوسی شاعری است که از طرفی به واسة تهی بودن کلام استوارش از چاپلوسی و ژاژخایی و بی عفتی و تعبیرات دور از اخلاق و از سوی دیگر به سبب ارادت عمیقش به اسلام و خاندان پیامبر (ص) خصوصاً حضرت علی(ع) او را در ردیف انگشتشمار شاعران متعهدی قرار داده است که با فروغ معنوی اندیشههای معنوی خود به شعر کهن فارسی رونق بخشیده و بر غنای ادبیات ایران افزودهاند (رزمجو، 1382: 370).

داستانی: جوانمردی و عیارپیشگی از ویژگیهای اخلاقی ایرانیان است و فرامرزبن خداداد ارّجانی با مهارت تمام این ویژگی را در جایجای کتاب پرفضیلت خود «سمک و عیار» بیان کرده است. این کتاب که از بهترین نمونههای نثر فارسی است، سرگذشت سمک و داستان جوانمردیهای وی را نشان میدهد و سرشار از نامها و آداب و رسوم زیبای ایرانی است. داستان سمک عیار قدیمیترین نمونة باقیمانده از داستانپردازی در زبان فارسی است و از چند جهت اهمیت بسیار دارد. نخست از جهت عبارات و لغات و اصطلاحات که گنجینهای گرانبهاست و اگر از کتابهای تفسیر و تاریخ بگذریم، مفصلترین و بزرگترین متنی است که از قرنهای ششم و هفتم در دست مانده است. ارزش این کتاب شاید بیشتر از این جهت باشد که انشای ادیبانه نیست و زبان معمول و رایج زمان را بهتر از نوشتههای مصنوع و متکلف و منشیانه نشان میدهد. متن کتاب شامل لغات فراوانی است که یا در کتابهای دیگر این زمانه دیده نمیشود یا در اینجا در معنی اصطلاحی خاص آمده است، اما فایدة مهمتر اطلاعاتی است که از این کتاب دربارة اوضاع اجتماعی و فرهنگی ایران در قرون ششم و هفتم میتوان به دست آورد. از جملة این اطلاعات اجتماعی در مرحلة اول وضع عیاران یا جوانمردان در جامعة آن روزگار است و شرایط و اوصاف اخلاقی این طبقه که در کتاب آمده و دیگر امور اجتماعی، از ساختمان خانهها و کوچه و برزن و بازار و سرای و وضع شهر و زینت زنان و لباس طبقات مختلف مردان و آداب اجتماعی و... (ارجانی، 1362: 11)

کلیله و دمنه از دیگر آثار داستانی است که سرشار از پند و عبرت و حکمت است. این اثر گرانبها را رودکی به نظم و ابوالمعالی نصرالله منشی به نثر فصیح و زیبای فارسی در آورده است. موضوع کتاب داستانهایی عبرتآمیز است از زبان حیوانات به ویژه دو شغال به نامهای «کلیله» و «دمنه» و در جایجای آن عبرتهای اخلاقی به چشم میخورد.

حماسههای عرفانی: نظامی بزرگ در مثنوی مخزنالاسرار نشان داد که بدون راه داشتن به دربار هم میتوان شاعر بزرگی بود. وی با توجه به مضامین اخلاقی، تأثیرات انکارناپذیری بر شعر فارسی گذاشت و ثابت کرد که شاعر میتواند چیزهای دیگری به جز مدح و توصیف را در شعرش مطرح کند.

نظامی پیش از این همچون شاهد آگاه فرهنگی که پیام ادبیات اخلاقی زبان فارسی را عمیقاً درک و جذب کرده است، نموده شد. او نمیکوشد این پیام را از طریق تکرار منتقل کند بلکه به گونهای مستقلانه و به دلخواه این پیام را تجربه مینماید و در آن زندگی میکند؛ لذا جز آنچه را که می زید و درمییابد، بر زبان نمیآورد (فوشه کور، 1377: 364).

عمر به خشنودی دلها گذار

تا ز تو خشنود شود کردگار

 

دردستانی کن و درماندهی

تات رسانند به فرماندهی

 

گرم شو از مهر و ز کین سرد باش

چون مه و خورشید جوانمرد باش

 

هر که به نیکی عمل آغاز کرد

نیکی او روی بدو باز کرد

 

گنبد گردنده ز روی قیاس

هست به نیکی و بدی خودشناس

 

(مخزنالاسرار، ب 39 تا 44)

 

سنایی از دیگر شاعرانی است که میتوان در آثارش مضامین اخلاقی را به وضوح مشاهده کرد. کتاب «سیرالعباد الی المعاد» به شیوة تمثیل و به موضوعات اخلاقی پرداخته است. در دیگر آثار سنایی همچون «مثنوی عشقنامه» نیز میتوان مفاهیمی پیرامون مواعظ و حقایق و حکم پیدا کرد. وی در قصاید خود نیز برخلاف غزلیاتش به زهد و حکمت و مضامین اخلاقی روی آورده است.

 

اخلاق سنایی اخلاقی است مبتنی بر قطع آشکار پیوند از علایق دنیوی که سرمنشأ آن در تنزیه و در درجة اول دستیابترین قدرت و استعداد انسان یعنی عقل را به کار میگیرد و این امر ما را به گرامیترین مفهوم اخلاق سنتی رهنمون میگردد (فوشه کور، 1377: 339).

 

 

پیام او دعوت به درون بیناست و تحذیر از ظاهرپرستی، و هدف او جستوجوی راه حق است و نشان دادن آن به کسانی که راه را گم کردهاند. با داشتن قصاید و غزلیات حکمتآمیزی که مشحون از زهد و اخلاق و عرفان اسلامی است و با مثنویهای بلند عارفانهاش خصوصاً حدیقالحقیقه که آکنده از تعبیراتی لطیف دربارة مکارم اخلاقی و توحید و ستایش از قرآن و بزرگداشت پیامبر و ائمة هدی – علیهالسلام – است، از ستارگان فروزان آسمان ادبیات ایران به شمار میرود. (رزمجو، 1382: 374)

 

هدف اصلی مکاتب تربیتی، دینی و عرفانی فراهم کردن زمینههای تحول روحانی انسان است که با شناخت آلودگیها و بیماریهای نفسانی و از بین بردن آنها و تجلی انوار الهی در وجود انسان هدف تربیتی آنان محقق میشود. چنین تربیتی، ساده و سطحی نیست و تمامی جنبههای وجود انسان را در بر میگیرد و به حرکت و تحولی همهجانبه نیاز دارد. بنابراین، در تربیت عرفانی علاوه بر ظاهر و رفتارهای ظاهری، باطن و زوایای پنهان آن نیز مورد توجه قرار میگیرد. به همین سبب، عارفی چون مولانا در تعالیم تربیتی خویش، همانند یک عالم تربیتی و یک روانشناس حاذق به درمان بیماریهایی میپردازد که در لایههای زیرین باطن آدمی ریشه دواندهاند (احمدیان، 1387: 15).

مولانا جلالالدین محمد مولوی فروزانترین ستارة آسمان ادب عرفانی فارسی که شعرش از کانون معارف قرآنی و اصول اسلامی استضائه میکند و از دلی پاک و ضمیری روشن برمیآید. از میان آثار مولانا مثنوی معنوی که آکنده از آیات قرآنی، احادیث نبوی، لطائف عرفانی، سخنان اولیا و مشایخ و دستورالعملهای اخلاقی و اجتماعی است که با بیانی ساده و روان و در قالب داستانهایی دلکش و آموزنده به رشتة نظم کشیده شده است. مثنوی معنوی در باب اخلاق و تربیت نکتهسنجیهای فراوان دارد. مولانا سرچشمة همة خوشیها را جان میشمارد و لذات معنوی را بر لذات جسمانی ترجیح میدهد و در طریقت، ریا و خودپرستی را به مثابه بند و زنجیری آهنین میشناسد که مانع سیر در مدارج کمال میشود و حتی علم و دانش را اگر سبب مزید عُجب و پندار شود، فضیلت نمیشمارد بلکه حجاب راه میداند. بنابراین، اخلاص و پاکی نیت را هم در علم و هم در عمل لازم میداند (رزمجو، 1382: 376).

تعلیمی: از اواخر قرن پنجم/ یازدهم، تدوین سلسلة درخشانی از رسائل اخلاق سنتی آغاز میشود که همگی ریشه در اخلاقیات اندرزنامهها دارند. در این رسائل نقش ادبی رفته رفته گسترش مییابد و در آثار سعدی به اوج میرسد (فوشه کور، 1377: 5).

مصلح، ملقب به مشرفالدین و مشهور به سعدی در عرصة نظم و نثر جزو کسانی است که به بُعد اخلاق توجه ویژهای داشته است. مضمون بوستان سعدی، که اولین اثر مدون وی و جزو شاهکارهای بیرقیب شعر فارسی است، اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات است که در ده باب گردآوری شده است. گلستان نیز گرچه هشت باب مختلف و یک مقدمه دارد اما مضمون اصلی تمام بابهای آن اخلاق است و بس. سعدی توانسته است اثری کاملاً شخصی در بهترین سنت رسالههای اخلاقی فارسی پدید آورد. وی مردی اخلاقمند است که سخنانش در نقطة مقابل دیگران قرار دارند.

دربارة شیوة کلی سعدی در تعالیم تربیتی او آوردهاند که سعدی ضمن حکایات و اشعار خود از طریق تحلیل رفتار اخلاقی انسان و تأثیر آن در رشد و تکامل فرد در بالاتر بردن سطح معرفت اخلاقی و همچنین اصلاح رفتار افراد اقدام میکند (احمدیان، 1387: 19).

حکایات ادبیات  فارسی بدون شک بهترین نمونه برای پی بردن به آگاهیای است که نویسندگان از خود و از موقعیت اخلاقی زمانة خود داشتهاند. فصاحت و بلاغت حکایات و سخنان سعدی بوده که زندگی اخلاقی چندین نسل را تحت تأثیر قرار داده است (فوشه کور، 1377: 10)

گلستان او، که به شیوهای هنرمندانه، آمیخته به شعر و توأم با حکایات جالب در هشت باب نگاشته شده، در واقع تصویری از دنیای واقعیتهاست. در این کتاب، چهرة اخلاقی و روحی انسانها آنچنان که هستند نه آنچنان که باید باشند، استادانه نگارگری شده و زشتیها و زیباییهای موجود در جوامع بشری و تناقضات و تضادهایی که در جهانبینی و طرز تفکر و دلبستگیهای طبقات و افراد مختلف وجود دارد، موشکافانه تفسیر گردیده و در قالب داستانهایی دلانگیز و مزیّن به آیات قرآنی و احادیث نبوی و همراه با اشعار فارسی و عربی و نکتههای دقیق حکمی و عرفانی در نهایت بلاغت مدوّن شده است.

سعدی نسبت به خلق جهان مشفق و مهربان است. او مبشر صلح و بشردوستی است و چون کرامت انسان و آزادی او در نظرش اهمیت فراوان دارند، غایت آرزویش تفاهم میان ملتها و از بین رفتن خصومتها و کدورتها از جوامع انسانی است و در این ارتباط با احساس مسئولیت و غمخواری نسبت به ناتوانان و بیچگارگان، خطاب به مصلحان و خیراندیشان، توصیههایی این چنین دارد که در باب اول گلستان میخوانیم:

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

 

(سعدی، 1371: 80)

 

سعدی گفتار اندر اخلاص و برکت آن و ریا و آفت آن در باب پنجم بوستان میگوید:

عبادت به اخلاص نیت نکوست

و گرنه چه آید ز بی مغز پوست؟

 

چه زنّار مغ بر میانت چه دلق

که در پوشی از بهر پندار خلق

 

(سعدی، 1372: بیت 2500)

 

یا اندر سلامت گوشهنشینی و صبر بر ایذای خلق باب هفتم (در عالم تربیت) بوستان میگوید:

اگر در جهان از جهان رسته ای است

در از خلق بر خویشتن بستهای است

 

کس از دست جور زبانها نرست

اگر خودنمای است و گر حقپرست

 

اگر بر پری چون ملک ز آسمان

به دامن در آویزدت بد گمان

 

به کوشش توان دجله را پیش بست

نشاید زبان بد اندیش بست

 

(سعدی، 1372: بیت 3060... )

 

یکی دیگر از نثرهای ادبی ایرانی، مرزباننامه است که در اصل توسط مرزبان بن رستم و به زبان طبری تهیه شده اما بعدها دانشمندی به نام وراوینی آن را به فارسی تحریر و ترجمه کرده است. این کتاب شامل نه باب است. اصل کتاب به شیوة کلیله و دمنه و سرشار از عبرت و اندرز و حکمت و مسائل اخلاقی است.

تاریخی: تاریخ بیهقی اثر ارجمند ابوالفضل بیهقی تاریخ حکومت غزنویان به خصوص سلطان مسعود را بیان میکند و پر است از اندرز و عبرت و سخنان خردمندانه که خواننده را متوجه میکند تا در آنچه خوانده است دقت کند و ذهن خویش را برای دریافت نتایج اخلاقی به کار اندازد و از بین نیک و بد یکی را برگزیند.

«... و هر بنده که خدای عزّوجل او را خردی روشن عطا داد و با آن خرد که دوست به حقیقت اوست، احوال عرضه کند و با آن خرد، دانش یار شود و اخبار گذشتگان را بخواند و بگردد و کار زمانة خویش نیز نگاه کند، بتواند دانست که نیکوکاری چیست و بدکرداری چیست، سرانجام هر دو خوب است یا نه و مردمان چه گویند و چه پسندند و چیست که از مردم یادگار ماند نیکوتر...» (بیهقی، 1386: 157).

بیهقی نیز سعدیوار با خامة سحرآفرین با نقل داستانهای تاریخی به دنیا فریفتهشدگان و خودکامگان را بر ریختن خون بیگناهان سرزنش میکند و از ستم راندن بازمیدارد و از کیفر روز رستخیز میترساند. وی مردم را به داشتن دل، انسان میشمارد و چنین میگوید:

«چنان دان که مردم را به دل، مردم خوانند و دل از بشنودن و دیدن قوی و ضعیف گردد که تا بد و نیک نبیند و نشنود، شادی و غم نداند اندر این جهان. پس بباید دانست که چشم و گوش، دیدهبانان و جاسوسان دلاند که رسانند به دل، آنکه ببینند و بشنوند...» (همان: 1098).

اخلاقی، اجتماعی: عنصرالمعالی، کیکاووس بن اسکندربن قابوس وشمگیر، از شاهزادگان خاندان زیاری است و کتابی به نام قابوسنامه را برای نشان دادن راه و رسم زندگی به فرزندش گیلانشاه به یادگار گذاشته است. این کتاب که از جملة مهمترین کتب اخلاقی ایرانیان به شمار میرودع شامل 44 باب است و تأثیر متون آموزشی پیش از اسلام نیز در آن مشاهده میشود.

«روزی عیاران در جایی گرد هم نشسته بودند. مردی وارد شد و پرسید: جوانمردی چیست؟ فرق جوانمردی و ناجوانمردی کدام است؟ و اگر عیاری نشسته باشد و مردی بر او بگذرد و پس از زمانی مرد دیگری با شمشیر به دنبال او و بپرسد: فلان کس از اینجا گذشت؟ عیار چه پاسخ دهد؟ اگر بگوید نگذشت دروغ است و اگر بگوید گذشت سخنچینی کرده است. مردی پاسخ داد: من جواب میدهم. اصل جوانمردی آن است که هرچه بگویی، بکنی، میان جوانمردی و ناجوانمردی صبر است و جواب عیار آن بود که از آنجا که نشسته بود برخیز و یک قدم آنطرفتر بنشیند و بگوید: تا وقتی من اینجا نشستهام، کسی از اینجا نگذشته است تا راست گفته باشد...» (ارّجانی، 1378: 249).

شعر مکتبی: ناصرخسرو قبادیانی نخستین گویندهای است که شعر را به طور کلی در خدمت فکر اخلاقی و اجتماعی و در مسیر اندیشة مکتبی قرار داده است. در سرتاسر اشعار او حتی یک بیت وصف معشوق و مدح و توصیف وجود ندارد. تمام اشعار وی در حقیقتجویی، کمال انسانی، علم و اعتقاد خلاصه میشود. شعر او مدح و هزل و غزل نیست، حکمت و تحقیق است. به اعتقاد وی آدمی باید دل را که تجلیگاه انوار الهی و کعبة حقیقی است، به نور عرفان صفا بخشد و لحظهای از خدای غافل نباشد و در همة امور بر او توکل کند.

ای روی داده صحبت دنیا را

شادان و برفراشته آوا را

 

غره مشو به زور و توانایی

کاخر ضعیفی است توانا را

 

والا نگشت هیچ کس و عالم

نادیده مر معلم والا را

 

بررس به کارها به شکیبایی

زیرا که نصرت است شکیبا را

 

باران به صبر پست کند، گرچه

نرم است، روزی آن که خارا را

 

یاری ز صبر خواه که یاری نیست

بهتر ز صبر مر تن تنها را ...

 

(ناصرخسرو، قصیده، 77: 166)

 

ناصرخسرو تنها شاعری است که شعر را وسیلهای برای تبلیغ و ترویج افکار دینی و اخلاقی قرار میدهد و به تعبیر خودش «به یاری سپاه دین و سپر خرد»، مبارزهای نستوه را در برابر «لشکر زمانه و تیغ تیز دهر» آغاز میکند و به اتکای مکتب خاص خود و احساسات ملتهبی که از مایه مذهب و ارادت به خاندان پیامبر(ص) سرچشمه میگیرد، از شعر همچون سلاحی مؤثر در جهت پیکار با جهل بیدینی و بیخردی سود میجوید. خطوط برجستة شعر ناصر خسرو را دین و اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تشکیل میدهد. فضیلتجویی و تعهد اخلاقی و مذهبی در سراسر اشعارش مشهود است و بلندی همت و مناعت طبع و بیاعتنایی به زر و زور و زخارف دنیوی از سخنانش پیداست (رزمجو، 1382: 372)

مکر و حسد و کبر و خرافات و طمع را

مپذیر و مده ره به در خویش و حوالی

 

خواری مکش و کبر مکن بر ره دین رو

مؤمن نه مقصر بود این پیر نه غالی

 

بر خلق جهان فضل به دین جوی ازیراک

دین است سر سروری و اصل معالی

 

(ناصرخسرو، قصیده 21: 43)

 

خواجهشمسالدین محمد حافظ شیرازی مشهورترین و محبوبترین شاعر ایرانی است که شعرش مقبولیت خاص و عام دارد. وی حافظ قرآن و آشنا با لطایف کلام الهی و معارف اسلامی است و به واسطة عشق سرشاری که نسبت به حقیقت دارد، با آنها که زهد دروغین و ظواهر دیانت را وسیلة رسیدن به منافع شخصی قرار میدهند، مخالف و از ریا و تزویر گریزان است. چنانکه میگوید:

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی

دام تزویر منه چون دگران قرآن را

 

(حافظ، 1378، غزل 9: 15)

 

به نظر حافظ حقیقت هستی وجود خدای تعالی است که تجلیگاه وی دلهای پاک انسانهایی است که قلوبشان از عشق معنوی سرشار میباشد و رسیدن به حقیقت و درک لقای حق جز از راه پاک کردن روح از رذایل اخلاقی و کشتن حرص و خودپسندی و امیال نفسانی، مقدور نیست. او در آثارش همواره با نفاق و تقوای ظاهری مخالفت میکند و معتقد است که باید به آزادگی زیست و سرانجام با پاکی و عزت نفس و شرافت، زندگی را بدرود گفت.

صرف نظر از اصطلاحات عرفانی که در دیوانش به کار رفته و هر کدام اشارت و کنایتی است، شعر او از لحاظ اشتمال بر نکتههای اخلاقی و دستورالعملهای زندگی در خور ستایش است. مناعت طبع، آزادگی، بیاعتنایی به زخارف دنیا، تشویق به سعی و عمل، توصیه به شکیبایی و صبر در برابر ناملایمات، قناعت و خرسندی، اخلاص و پرهیز از ریا و نفاق و... مضامینی است که چنان مرواریدهای درخشان شعر حافظ را آکنده از روشنایی و صفا ساخته است (رزمجو، 1382: 380).

حافظ در قطعات خود در مورد اخلاق چنین میگوید:

بر تو خوانم ز دفتر اخلاق

آیتی در وفا و در بخشش

 

هر که بخراشدت جگر به جفا

همچو کان کریم زر بخشش

 

کم مباش از درخت سایه فکن

هر که سنگت زند ثمر بخشش

 

از صدف یاد دار نکتة حلم

هر که برّد سرت گهر بخشش

 

(حافظ، 1378: 357)

 

و در آخر، از شاعران خارجی فارسی زبان نیز میتوان امیرخسرو دهلوی را نام برد که به تقلید از نظامی آثاری را از خود به جای گذاشته است و برخی از اشعار وی نیز رنگ و بوی اخلاقی دارد. او در توسعة فرهنگ ایرانی در خارج از ایران نیز نقش مهمی را ایفا کرده است.

با توجه به موارد بالا و دیگر تحقیقات در کتب نامدار ادب فارسی، میتوان چنین برداشت کرد که از روزگاران دیرین تاکنون، اخلاق نقشی اساسی در ادبیات ما داشته و از موضوعهای محوری رشتههای مختلف ادبیات همچون داستان و شعر بوده است. امروزه نیز میتوان تجلی اخلاق را در آثار شاعران و نویسندگان معاصر کشور مشاهده کرد ولی به جهت طولانی شدن مطلب از آوردن آنها صرف نظر میکنیم.

 

پینوشت

1. (شعری که در آن دو طرف سخن امتیازات خود را برمیشمرند و سعی دارند خود را بر دیگری ترجیح دهند)

 

منابع

1. ابن مسکویه، احمدبن محمد؛ تهذیب الاخلاق؛ مترجم: علیاصغر حلبی، انتشارات اساطیر، 1381.

2. احمدیان، سکینه؛ پژوهشی پیرامون جایگاه تربیت و اخلاق در اسلام با تکیه بر آثار مولانا و سعدی، چاپ اول، تهران، انتشارات لوح زرین، 1387.

3. ارّجانی، فرامرزبن خدادادبن عبدالله الکاتب؛ سمک عیار، با مقدمه و تصحیح پرویز ناتل خانلری، ج اول، تهران؛ انتشارات آگاه، 1362.

4. امید، مسعود؛ درآمدی بر فلسفه اخلاق از دیدگاه متفکران مسلمان معاصر ایران؛ تبریز، مؤسسه تحقیقاتی علوم اسلامی – انسانی دانشگاه تبریز، 1381.

5. ایرانی، دین شاه، اخلاق ایران باستان؛ چ پنجم، تهران، انتشارات فروهر، 1361.

6. اینوسترانتسف، کنستانتین؛ تحقیقاتی دربارة ساسانیان، مترجم: کاظم کاظمزاده؛ تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1351.

7. بهار، محمدتقی؛ سبکشناسی، ج. 1 و 2، چ ششم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1370.

8. بیهقی دبیر، ابوالفضل محمدبن حسن؛ تاریخ بیهقی، به کوشش خلیل خطیب رهبر، چاپ یازدهم، تهران، انتشارات مهتاب، 1386.

9. حافظ شیرازی، شمسالدین محمد؛ دیوان حافظ، از نسخة غنی و قزوینی، چاپ اول، سمنان، انتشارات خلاق، 1378.

10. رزمجو، حسین؛ نقد و نظری بر شعر گذشته فارسی از دیدگاه اخلاق اسلامی، چاپ اول، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی، 1382.

11. ریپکا، یان؛ تاریخ ادبیات ایران، مترجم: عیسی شهابی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1354.

12. سعدی شیرازی، مصلح بن عبدالله؛ گلستان، به کوشش خلیل خطیب رهبر، چاپ هفتم، تهران، انتشارات صفی علیشاه، 1371.

13. ـــــــــــ ؛ بوستان؛ به کوشش غلامحسین یوسفی، چاپ دوم، تهران، انتشارات سخن، 1372.

14. طوسی، ابوجعفربن محمدبن حسن؛ اخلاق ناصری، چاپ ششم، تهران، انتشارات خوارزمی، 1387.

15. فردوسی طوسی، ابوالقاسم؛ شاهنامه، به کوشش سعید حمیدیان، چاپ نهم، تهران، نشر قطره، 1387.

16. فوشه کور، شارل – هنری دو؛ اخلاقیات: مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی، چ اول، مترجمان: محمدعلی امیر معزی و عبدالحمید روح بخشان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی و انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران، 1377.

17. فیض کاشانی، محسن؛ اخلاق حسنه، مترجم: محمدباقر ساعد خراسانی، انتشارات پیام آزادی، 1365.

18. مصباح، محمدتقی؛ دروس فلسفه اخلاق، چاپ اول، قم، مؤسسه اطلاعات، 1367.

19. مظاهری، حسین؛ کاوشی نو در اخلاق اسلامی، چ اول، مترجم: محمدرضا آژیر، تهران، نشر ذکر، 1388.

20. ناصرخسرو قبادیانی، ابومعین؛ دیوان ناصرخسرو، به تصحیح مجتبی مینوی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1365.

21. نظامی گنجوی، الیاس بن یوسف؛ مخزن الاسرار، به کوشش برات زنجانی، تهران، دانشگاه تهران، 1370.

22. نرمافزار درج 3، مهر ارقام رایانه.

  • سیدمجتبی موسوی رستم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی